واژه ادبیات.شعر.مطالب گوناگون.سرگرمی.شعرهای فرزانه طاهری.مطالب دینی.مطالب علمی.دانلود کتاب.دانلودشعر.
| ||
|
گویندخداهمیشه باماست ای غم نکندخداتوباشی؟
ازدردسخن گفتن وازدردشنیدن بامردم بی دردندانی که چه دردیست
خداچه حوصله ای داشت روزخلقت تو که هیچ نقص نداردتراش قامت تو
مکن به خاک تیمم که آب دیده ی من هزارسال کفایت کندوضوی تورا
چومی بینم کسی ازکوی اودلشادمی آید فریبی کزوی اول خورده بودم یادمی آید
میکشدغیرت مراگردیگری آهی کشد زان که میترسم که ازعشق توباشدآه او
شدم به عشق تومشهورونیستم خوشحال که هرکه دیدمراآوردتورابخیال
چنان زهرفراغی ریختی درساغرجانم که مرگ ازتلخی آن گردجان من نمی گردد
عیدهرکس رازیارخویش چشم عیدی است چشم ماپراشک وحسرت دل پرازنومیدی است
تلخ باشدزهرمرگ امابه شیرینی هنوز می تواندتلخی هجران زکام من برد
نصیبم گشته چندان تلخکامی بعدهرکامی که ممنونم زگردون گربکام من نمی گردد
ای مردگان زخاک یکی سربدرکنید برحال مرده ی بترازخودنظرکنید
به گردخاطرم ای خوشدلی چه می گردی؟ کدام روز مراباتوآشنایی بود؟
وای به روزگارتودرتواگر اثرکند ناله وآه نیمه شب گریه ی صبحگاهیم
خوش آنکه ازتوخطایی ندیده میگفتم: فرشته خوی من آیاستمگری داند؟
ازحال خودآگه نیم لیک اینقدردانم که تو هرگاه ازدل بگذری اشکم زدامان بگذرد
دمی نشستی رورفتی ولی به محفل ما هنوز بوی گل وعطریاسمن باقیست
منصوروارگرببرندم به پای دار مردانه جان دهم که چهان نیست پایدار
مرابه روزقیامت غمی که هست اینست که روی مردم دنیادوباره بایددید
آن روزکه تعلیم تومیکردمعلم برلوح توننوشت مگرحرف وفارا؟
قوت گیرایی شهبازدرسرپنجه است زودمی چسبد به دل چشمی که خوش مژگان تراست نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |